وقتی درباره رمان اتحادیه ابلهان صحبت میکنیم، با یک متن روبهرو هستیم و یک فرامتنی که اهمیتش کمتر از متن اصلی نیست. فرامتنی که پر است از سؤال و ابهام. شنیدنش راحت است اما به واقع تصور اینکه یازده سال طول کشیده است تا این رمان به چاپ برسد و در طول این یک دهه ناشران بسیاری این اثر را برای چاپ رد کردهاند، ساده نیست. یک بررسی جامعهشناختی از فضای آن زمان و به خصوص خط فکری و عملی ناشران آن دوران نیاز است تا بفهمیم چرا این کتاب را برای چاپ شدن نمیپذیرفتهاند. چه توقعاتی از یک اثر کمیکی که قابل چاپ شدن باشد را در ذهن داشتهاند؟ در مقدمه کتاب جملهای بهجا از منتقد نیویورک تایمز آورده شده مبنی بر اینکه اتحادیهی ابلهان در حقیقت ناشرانی بودند که با نپذیرفتن کتاب، ما را از مجموعه آثار یکی از بزرگترین نوابغ ادبیات محروم کردند.
خود داستان چاپ نشدن این رمان، افسردگی و خودکشی نویسندهاش جان کندی تول، چاپ شدن کتاب 9 سال پس از مرگ خالق اثر آن هم با تلاشهای بیوقفه مادرش و برنده شدن جایزه پولیتزر، میتواند موضوع جذابی برای یک کتاب مجزا و یا یک فیلم سینمایی باشد.
اما این حاشیهها به اینجا ختم نمیشود. سؤالی که حین خواندن کتاب در ذهن مخاطب نقش میبندد این است که آیا ایگنیشس همان جان کندی تول است؟ ما اطلاعات زیادی از نویسنده و زندگیاش نداریم اما با همان دانستههای اندکمان میتوانیم شباهتهایی را بین نویسنده و شخصیت اول داستان حدس بزنیم. اگر او نیز همچون ایگنیشس دچار اختلالات روانی نمیشد شاید بهتر از هر کسی میتوانست در این باره توضیح دهد.
از دست این فرامتنها که خلاص شویم تازه میرسیم به اثری که همه چیز دارد. اتحادیه ابلهان هم شما را میخنداند و هم نمیخنداند. آن جا که قرار است موقیت کمیکی را خلق کند چنان استادانه این کار را میکند که خواننده نمیتواند جلوی خودش را از خنده بگیرد و آن جایی که نمیخنداند، شما را وا میدارد تا به جامعه مدنظر نویسنده و روابط انسانی درون آن بیندیشید.
اتحادیه ابلهان نهتنها در فضاسازیهای جزئی و کلی بسیار موفق عمل میکند بلکه در شخصیتپردازی نیز دست برتر را دارد و بجز یکی دو مورد، به خوبی شخصیتها را در طول داستان میسازد، آنها را پرورش میدهد و از همه مهمتر مثل یک زنجیر آنها را به هم متصل میکند. کاری که ممکن است در ظاهر ساده به نظر آید اما در عمل بسیار مشکل است و نویسنده به خوبی از پس آن بر آمده است.
اتحادیه ابلهان کتابی است بیمدعا که خوانندهاش را راضی خواهد کرد و با ترجمه خوب و روان پیمان خاکسار، خواندنیتر هم شده است.
نویسنده: محمدرضا چاوشی
درباره این سایت